قاصدک

روزي روزگاري عاشقي در گوشه اي نشسته و غم گرفته بود……

 

از يار و ياورش دور بود و غمي بالاتر از غم عاشقي در دل داشت ….

 

در حالي که اشک ميريخت و هق هق دلتنگي به سر ميداد

 

 قاصدکي  بر روي دستان اون نشست….. گويا از سوي کسي آمده بود……

 

قاصدکي که انگار  شبنمي بر روي آن نشسته بود…..

 

شبنمي که بوي اشک ميداد ، بوي عاشقي ميداد و در نگاه آن شبنمي که

 

 بر روي قاصدک نشسته بود چشمان خيس يارش نمايان بود……….

 

عاشق دلتنگ تر شد و بغض گلويش را گرفت ….. قاصدک را با دستانش گرفت

 

 و  با آن درد دل هايش را سر داد و بر آن بوسه  اي زد

 

و در جواب با نفسي از اعماق وجودش قاصدک را فرستاد...

 

اما قاصدک پرپر شد ، شکسته شد و از ادامه سفر بازماند…….

 

سنگيني اشکهاي عاشق بر روي قاصدک مانع سفر کردن او شد.....

 

تمام درد دل ها بر باد رفت و تمام اشکهاي عاشق نيز بر زمين ريخت …..

 

عاشق از دلتنگي شکسته شد و معشوق نيز در آن سوي دنيا

 

 همچنان منتظر قاصدک ماند تا از اين انتظار تلخ پر پر شد....

 


 



نظرات شما عزیزان:

حامد
ساعت22:06---24 مهر 1390
سلام
ااا کی اومدی؟
میدونی چقد منتظرت شدم؟
هر کس میومد میگفتم بهاره ای میگف نه
از بس بهاره بهاره کرده بودم که بچه ها فکر میکردن جی افمی
فردا قبل رفتنت خبرم کن باشم
یادت نره وا


aliiiiiiiii
ساعت21:12---24 مهر 1390
كشتي منو با اين دكلمت!!!
دلم برا يكي خيلي تنگ شد
برا بابايي؟ فوت شده


دیوووووووووووووووووونه
ساعت20:12---24 مهر 1390
سیلاممممممممم
بهار جووووووووونم
اپ خوشملی داشتی
فدات
اپیدم بدو بیا


حامد
ساعت16:52---24 مهر 1390
سلام دوباره
بهاره اول اینکه اون آهنگتو عوض کن من همینطوریش خوابم میبره
دومنش منم لینکت کردم
سومنش عنوان وبلاگمو بزار عشق هرگز نمیمیرد
مرسی


aliiiiiiiii
ساعت16:21---24 مهر 1390
سلام .
احوال خانوم رسولي
منتظرتم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, | 3:27 بعد از ظهر | بهاره رسولی |